حلما ساداتحلما سادات، تا این لحظه: 8 سال و 6 روز سن داره
پیوند منو باباییپیوند منو بابایی، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
هليا ساداتهليا سادات، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
,وبلاگ کوچولوهام,وبلاگ کوچولوهام، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
مامانی تا الانمامانی تا الان، تا این لحظه: 24 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
بابایی تا الانبابایی تا الان، تا این لحظه: 29 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

کوچولولو من

نی نی کوچولو

سلام کنجد کوچولو الان که تو دلی مامانی یکماه ویازده روزته امروز رفتم تو هفته ششم خداروشکر هیچ ویار و علایمی ندارم مامانی واسه سری اجی خشکلت از دوماهگی تا 4 ماهگی حالت استفراغ داشتم هیچی نمیتونسم بخورم چند کیلو کم کردم ولی سری شما کوچولو هنوز حالم خوبه تازه هنوزم دومام نشده حس میکنم پیسملی مامانی خداکنه پیسمل باشی که جفتم جور بشه  البته سالم باشی مث حلمای نازم خب نی نی کوچولو از همین الان واسه اسم داریم انتخاب میکنیم  من میگم ایلیا یا ارمیا  بابایی میگه طاها یا میکائیل  اسمایی هم که بابایی میگه قشنگه حالا تا خدا چی بخواد اگه دخملم که باشی میزارم هلیا یا هلنا که به حلما بیاد مام...
15 بهمن 1395

حلماساداتم

سلام عزیزدل مامان حلماساداتم قربون خندهای پاکت مامانی فک کنم باید ایندفعه داداشی یا اجی به لیست اضافه کنم قربونت بشم کوچولولو من توکه ناراحت نمیشی؟؟؟ اول میخواسم یه وب جدا واسه اون یکی فسقلی بزنم بد گفتم با هم باشیم بهتره ما که یه خانواده ایم مگه نه؟؟/ دخترا همیشه با احساسن تو هم به خودم رفتی عزیزکم خب خانمی من تازه در اوردی سینه خز میری من خیلی خوشحالم راسی گفتم که دندون های خشکلتم سر زده من فدای تو عزیزم الان که دار برات مینویسم خونه مامانی هستیم بابایی خونه خودمون خوابه الان داره ریزه ریزه برف میاد تو هم خوابی خشکل من   دوست داریم حلمای نازم       ...
15 بهمن 1395

عمر منی

سلام فرشته کوچولو من اینم یکی  دیگه عکسات مامانی عشق منی کوچولوی نازم  ...
14 بهمن 1395

سرم درد ميكنههههه

سلام ماماني خوبي الان كه دارم برات مينويسم سرم زياد درد ميكنه نميدونم چرا الان زندايي فاطمت اينجاس داره شلوار باباحسن تنگ ميكنه تو هم داري واسه خودت بازي ميكني حسامم تو روروركت داره بازي ميكنه اينم از حسام اينم از تو عشق مني عزيزم   ...
13 بهمن 1395

بدون عنوان

سلام گل دخترم رفتم ازمایش و جواب ازمایش مثبت بود هم خوشحالم چون نمیخوام ناشکری کنم کمی ناراحتم واسه تو عزیزم که هنوز 9 ماهته خداکریمه عزیزم مامانی میگه با هم بزرگ میشن ایشالله   حس میکنم داداش کوچولوت تو شیکممه حالا امید خدا  خب گل گلی من میام با خبرای جدید جدید ...
9 بهمن 1395

عکس های اتلیه اخیر

سلام به حلما سادات نازم  مامان طلا ال وعده وفا امدم عکس اتلیه دو سه برج بزارم مامانی مامانی این عکس سونو گرافی 4 ماهگیت که تو شکمم بودی یهویی گفتم عکس اینم باشه ا این عکسا مال یماه پیش که عزیزم عاشق این عکسم اینم عکس اولین شب یلدات ...
8 بهمن 1395

10 ماهگی

سلام حلمای نازم الان که دارم برات مینویسم بابایی شب کار خونه مامانی هستیم داری واسه خودت شیطونی میکنی غلت میزنی 5 روز دیگه میری تو 10 ماه اینقد تنبلی که نه دندون در اوردی نه چهار دست و پا میری فقط میشینی و غلطت میزنی ولی عاشقتم تازه یاد گرفتی دست بزنی و بای بای کنی بابا میگی اغا میگی بو میگی ماما چند دفعه گفتی عزیز دلم اونقد سرت میشه که وقتی میخوام پیش مامانی جات بزارم میفهمی گریه میکنی عشق پستونکی نمیتونم ازت جدا کنم 7 روزه که شیر خودمو نمیخوری هرکاری کردم نتونسم باز بهت بدم چندتا از عکسای خشگل اتلیتو یهو با هم همشو میزارم عزیز دردونه فعلا برم که وقت خوابت ساعت 11.33 ببخش وقت نمیکنم زود به زود بیام پست بزارم خانمی من یه خبر دیه ا...
2 بهمن 1395

مشهد

    سلام حلمای عزیزم الان که دارم واست مینویسم 6 روز رفتی تو شش ماه گلم خیلی زودی بزرگ شدی شرمنده روی گلتم که وقت نکردم بیام واست بنویسم کلی کار داشتم خانم گل دیروز صبح از مشهد امدیم به مدت 7شب اونجا خوابیدم قربونت برم هیچ کاریم نداشتی خیلیاروم بود فقد سه روز اول مریض شدی که اونم بردمت دکتر خوب شدی کلی با بابایی خوش گذروندیم عکسی که واسه 4 ماهگیت گرفته بودیم اماده شده فقط اتلیه هنوز عکسش واسم نفرستاده عکس رو عکسم جالب نمیشه بگیرم بدم ایشالله واسم فرستاد میزارم  حالا میریم سراغ عکسای مشهدت                     &n...
13 مهر 1395

بدون عنوان

سلام حلماسادات مامان الوعده وفا ببخش دور شد عکس کیک ندادم این روزا خیلی سرم شلوغه داریم خونه تمیز میکنین جهیزیه مامان ببریم الان پیش خودت میگی من چهار ماه مامانم هنوز خونه خودش نیست اینم حرفیه راحت باش بگو چون خدا تو رو زودتر به ما داد الانم که دارم برات مینویسم بغل زندایی فاطمت هستی زندایی طبق معمول داره میگه چه حوصله ای داری سه ساعت بنویسی  خب اینم از عکسا اینم از هنرمندی من واسه دوستام و کمک دوستام خوشبحال من که اونجا اروم بودی مامانم به کاراش رسید ...
21 مرداد 1395